“تأثیر تربیت و آموزش در اعتماد به نفس با رویکرد صن...
1403/08/11 18:41
فریدریش نیچه، یکی از بزرگترین فیلسوفان تاریخ است که با آثار خود با موضوعیت علم و فلسفه، از جمله زمینههای روانشناسی و اخلاق، به شهرت رسید. نیچه در زمان خود با ایدهها و نظریاتی که ارائه میکرد، تلنگری برای تغییر در دیدگاههای مرسوم بود.
او به شدت به مفاهیم مانند اراده، قدرت، آزادی، و بازگشت جاویدان علاقهمند بود و به تحلیل عمیق عناصر بنیادی وجودی میپرداخت. در این مقاله، ما قصد داریم به بررسی زندگی، افکار، و تأثیرات نیچه در فلسفه مدرن بپردازیم. با ما همراه باشید تا به تفکرات این فیلسوف بزرگ بپردازیم و از عمق و جهانبینی پیچیدهای که نیچه ارائه میدهد آگاه شویم.
تولد و آغاز کودکی فریدریش نیچه
فریدریش ویلهلم نیچه در تاریخ ۱۵ اکتبر ۱۸۴۴ در شهر روکن واقع در لایپزیک پروس چشم به جهان گشود. والدینش، کارل لودینگ نیچه و فرانسیسکا، یک سال قبل از تولد او در سال ۱۸۴۳ ازدواج کرده بودند.
الیزابت فورستر نیچه و لودینگ جوزف خواهر و برادر فریدریش بودند. پدر نیچه به علت بیماری مزمن مغزی درگذشت و سپس برادرش، شش ماه پس از مرگ پدرش، در سن دو سالگی فوت نمود. پس از این واقعه، نیچه همراه خانوادهاش به ناومبورگ نقل مکان کردند و در آنجا با مادربزرگ و عمههایش شروع به زندگی کردند.
این محیط، که کاملاً زنانه و دیندار بود، بر روحیه نیچه تأثیر زیادی گذاشت. پس از درگذشت مادربزرگش در سال ۱۸۵۶، خانواده به خانه اصلی خود بازگشتند. هم اکنون این خانه به عنوان موزه و مرکز مطالعات نیچه شناخته میشود. در زندگینامه نیچه آمده است که او دچار بیماری بوده و سردردهای شدیدی داشته و در نهایت به علت بیماری سفلیس فوت کرد.
زندگی خانوادگی و شخصی نیچه
فریدریش ویلهلم نیچه در سنین نوجوانی علاقهای عمیق به لو آندرئاس سالومه و کازیما واگنر، نویسنده و آهنگساز آلمانی، نشان داد. لو آندرئاس سالومه، دختری با تفکر و آزاداندیش بود و او با دوستش پل ری به نیچه خیانت کرد که این اتفاق باعث شد بیماری روحی نیچه بیشتر و شدیدتر شود. در آخرین سالهای عمر، خواهرش از او مراقبت و پرستاری میکرد. در دهه آخر عمر، نیچه به طور کامل دچار اختلالات روانی و به وضوح دچار مشکلات روانی شد.
تحصیلات نیچه
فریدریش ویلهلم نیچه در دوران نوجوانی در یک مدرسه پسرانه و سپس در یک مدرسه خصوصی تحصیل کرد. در این دوران، او رابطهای دوستانه با افرادی همچون گستاو گروک، ویلهلم پیندر و رادولف واگنر برقرار کرد. سپس در سال ۱۸۵۴ میلادی (۱۲۳۲ شمسی) دبیرستان خود را در مدرسه مشهور دوم گیمنازیوم ناومبورگ فارغالتحصیل شد. او بورسیه مدرسهای به نام پفورتا را دریافت کرد که در سراسر جهان شهرت داشت. از سن ۱۲ سالگی، نیچه شعر نوشتن را آغاز کرد.
وی در مدرسه پفورتا تحصیل کرد و با اشخاصی همچون کارل فون گرسدوف و یاکوب دویسن رابطه دوستانه برقرار کرد. در این دوران، او به شعر و نوشتن موسیقی علاقهمند بود و تابستانها در ناومبورگ، انجمن ادبی و موسیقی به نام گرمانیا را هدایت میکرد. نیچه توانست زبانهای یونانی، لاتین، فرانسوی و عبری را یاد بگیرد و از منابع اولیه مهم مطالعاتی استفاده کند.
در زمان دبیرستان، نیچه برای اولین بار تجربه زندگی خارج از خانواده را در یک شهر کوچک داشت. او در مدرسه پفورتا علاقهمند به موضوعاتی بود که به طرز نامناسب و ناشایست توصیف میشدند. در این دوران، او با آثار فریدریش هولدرلین آشنا شد که تقریباً ناشناخته بود. او همچنین با شاعری به نام ارنست اورتلپ، که اغلب مست بود، آشنا شد و به احتمال زیاد از طریق او با موسیقی و آثار ریچارد واگنر آشنا شد.
پس از فارغالتحصیلی از دبیرستان، نیچه به تحصیل الهیات و فیلولوژی کلاسیک در دانشگاه بن پرداخت. او قصد داشت به مقام کشیش پروتستان برسد. اما پس از یک ترم، او از این تحصیلات انصراف داد و ایمان مذهبی خود را رها نمود. این تجربه برای نیچه تأثیر قابل توجهی داشت و او را به سوی مطالعه فلسفه و ادبیات سوق داد.
در سال 1862 (معادل 1240 شمسی)، نیچه مقالهای با عنوان "سرنوشت تاریخ" نوشت که در آن به استنباط میرسید که تعالیم بنیادین مسیحیت، تحت تأثیر پژوهشهای تاریخی که اعتبار ندارند، قرار گرفته است. او با خواندن دو کتاب "زندگی مسیح" و "جوهر مسیحیت" تأثیر زیادی گرفت.
در سال 1865 (معادل 1243 شمسی)، نیچه وارد دانشگاه لایپزیگ شد و به مطالعه لغتشناسی پرداخت. او بلافاصله آثاری در حوزه لغتشناسی ارائه داد. در این دوران، نیچه در کتاب "تاملات نابهنگام" بخشی را به عنوان آموزگار بررسی کرد.
او در دانشگاه با فلسفه یونان آشنا شد و کتاب "تاریخ ماتریالیسم" را مطالعه کرد. قبل از ورود به عرصه فلسفه، نیچه به عنوان یک زبانشناس کلاسیک کار میکرد و در سن 24 سالگی، به عنوان جوانترین فرد در دانشگاه بازل شناخته شد و کرسی زبانشناسی کلاسیک را به دست آورد.
در سال 1869 (معادل 1247 شمسی)، نیچه دکترای افتخاری را از دانشگاه لایپزیگ دریافت کرد. در این دوران، او با ریچارد واگنر، موسیقیدان آشنا شد و از طریق جاکوب برک هارت، نویسنده کتاب "تمدن رنسانس در ایتالیا"، با واگنر آشنا شد. این دو شخصیت تأثیر قابل توجهی بر زندگی و افکار نیچه گذاشتند.
به طور خلاصه، فریدریش نیچه پس از تحصیل در دبیرستان و تلاش برای تحقق مقام کشیش پروتستان، به تحصیلات الهیات و فیلولوژی کلاسیک پرداخت. اما او به سرعت از این مسیر منحرف شد و به مطالعه فلسفه و ادبیات روی آورد. او به مطالعه تاریخ و تأثیرات آن بر مسیحیت علاقه مند بود و در نهایت به عنوان یک زبانشناس کلاسیک شناخته شد. نیچه با مطالعه فلسفه یونان و آثاری همچون "تاریخ ماتریالیسم"، تحت تأثیر قرار گرفت و در ادامه به عنوان یکی از بزرگترین فیلسوفان جهان شناخته شد.
آخرین سال های حیات فریدریش نیچه
فریدریش نیچه در سال 1869 تابعیت خود را لغو کرد و برای سالهای بعدی زندگی کولی واری در آلمان، سوئیس و ایتالیا داشت. او در پانسیونها زندگی میکرد و در طول این دوره، مهمترین آثار خود را نگارش کرد. اما در سال 1889، در سن 45 سالگی، به علت فروپاشی ذهنی قوای ذهنی خود را از دست داد. او تحت مراقبت خواهرش الیزابت قرار گرفت و پس از مرگ مادرش، تحت مراقبت خواهرش باقی ماند. در نهایت، در سال 1900 به علت مشکلات جسمی و سکته های مغزی درگذشت. آثار او پس از مرگ توسط خواهرش ویرایش شدند و در بعضی از ویراستهای الیزابت، تأثیر ایدئولوژی نازیسم مشاهده میشود. اما پژوهشگران قرن بیستم سعی کردهاند به نسخههای اصلیتر و دقیقتری از آثار نیچه دسترسی پیدا کنند.
بهترین آثار و میراث باقیمانده از نیچه و ویژگی آن ها
فریدریش نیچه، یکی از نویسندگان و فیلسوفان برجسته قرن نوزدهم، زندگی پرتلاطمی از سر گذراند. او به عنوان یکی از منتقدان مهم سنت فلسفی شناخته میشد و تفکراتی برجسته و بدیع داشت. آثار نیچه، از جمله "زایش تراژدی"، "انسانی زیاده انسانی" و "تبار شناسی اخلاق"، به بررسی بخشهای مختلف زندگی بشر میپرداخت و نظرات چالش برانگیزی را ارائه میکرد.
سبک نگارش او شوخی بزرگ و گستاخانه بود و جملات طعنه آمیز و قصار زیادی در آثارش دیده میشد. همچنین، نیچه به موضوعاتی مانند خودآگاهی، اخلاق، تراژدی، معرفتشناسی و زیباییشناسی بیان پرداخته و متنهای او سرشار از کنایهها و جملات قصار بود.
سبک نوشتار و نگارش آثار نیچه
فریدریش نیچه، فیلسوف برجسته قرن نوزدهم، به عنوان پیشگام اگزیستانسیالیسم، پست مدرنیسم و پسا ساختارگرایی شناخته میشود. نیچه در زندگی خود تجربههای پرتلاطمی داشت و آثاری با محوریت مباحث مختلف از جمله اخلاق، تراژدی، معرفتشناسی و زیباییشناسی نوشت. او به سبکی شوخ و طعنهآمیز به نوشتار میپرداخت و نظراتی چالشبرانگیز بیان میکرد.
رویکردهای مختلفی به زندگی و آثار نیچه وجود دارد. برخی او را به عنوان یک فیلسوف مارکسیست، انتقادی و چپ گرا میشناسند، در حالی که برخی دیگر او را به عنوان یک فاشیست میبینند. نیچه همچنین به عنوان یک روانشناس و جامعهشناس نیز شناخته شده است و برخی از افراد مانند برتراند راسل او را یک پدیده ادبی میدانند.
نیچه به دلیل جملات طعنهآمیز و انتقادی خود، همچنین به خاطر حملاتش به میهنپرستی و یهودیستیزی، مورد توجه بسیاری از افراد قرار گرفت. این رفتارها و جملات او باعث شده است تا در جریانهای چپگرایانه محبوبیت داشته باشد، اما در عین حال، انتقادات او نسبت به دموکراسی و اراده قدرتمند، او را نیز در چشم راستافراطیان محبوب کند.
نظرات مختلفی درباره ارزیابی فلسفه نیچه وجود دارد. ژرژ باتای معتقد است که افکار نیچه بسیار آزاد هستند و نمیتوانند توسط هر جنبش سیاسی به عنوان ابزاری برای تحقق اهداف خود استفاده شوند. کارل یاسپرس نیز میگوید که افکار نیچه برای کسانی که میتوانند آن را درک کنند، مانند یک موفقیت ظاهری است، اما برای کسانی که به دنبال امور معتبری هستند، ناکام است.
نیچه به شدت محدودکنندهها را رد میکند و فضای بیانتها را به تصویر میکشد. او به سبکی شاعرانه و طعنهآمیز نوشته میپرداخت و از جملات بلند پرهیز میکرد. این سبک نگارش به خواننده امکان میدهد تا تفسیرهای مختلفی از متنها داشته باشد.
فریدریش نیچه و آرتور شوپنهاور جز بهترین نویسندگان نثر آلمانی زبان هستند.
مفاهیم فلسفی از دیدگاه نیچه
فریدریش نیچه، فیلسوفی بود که در زندگی و آثار خود به بررسی مسائل روشنگری و پیامدهای آن پرداخت. او معتقد بود که در دوران قبل از روشنگری، خدا معیارها را تعیین میکرد، اما در حال حاضر انسان به جای خدا نشسته است و معیارها را تعیین میکند.
نیچه با اعلام عبارت "خدا مرده است"، ضرورتی برای انسان میدانست، زیرا انسان باید مسئولیت پیامدهای قوانین خود را بپذیرد. او به مفاهیم اصلی مانند بازگشت جاویدان، اراده معطوف به قدرت و ابرانسان اشاره کرد.
بازگشت جاویدان را نیچه به عنوان یک قاعده عملی میبیند. به عبارت دیگر، آنچه را میخواهید، باید به گونهای بخواهید که بازگشت جاویدان خود را نیز بخواهید. این آموزه، تأثیر عملی اگزیستانسیالیسم را به ارمغان میآورد.
نیچه اراده را که به قدرت معطوف است، میلی بنیادی در جهان میداند که در هر کنش و واکنش وجود دارد. او میگوید که جهان ارادهی قدرت است و هیچ چیز دیگری وجود ندارد. او هرگونه فضیلت یا حقیقتی را توهم میداند.
سخن آخر
فریدریش نیچه، فیلسوف بزرگی بود که در آثار خود به بررسی عمیق انسان و مسائل اصلی وجودی پرداخت. او اراده را به عنوان قدرتی بنیادی در جهان میدانست و بر اهمیت آزادی و تحقق نیروهای انسان تأکید میکرد.
از دیدگاه نیچه، هیچ جامعه یا مذهبی نباید انسان را از پیگیری خواستهها و هدفهایش بازدارد. او به تقویت اراده و بهبود شخصیت انسان توجه ویژهای داشت و اعتقاد داشت که شخص میتواند خود را بازسازی کند و بر اصول و ارزشهایی که خود برای خویش تعیین میکند، زندگی کند.
لینک کوتاه : https://award.family/wf/100