“تأثیر تربیت و آموزش در اعتماد به نفس با رویکرد صن...
1403/08/11 18:41
مارک زاکربرگ کارآفرین و مهندس نرمافزار آمریکایی است که به عنوان بنیانگذار و مدیرعامل شرکت فیسبوک شهرت دارد. این مقاله به بررسی زندگینامه این شخص بنیان گذار و مدیر عامل شرکت فیسبوک، میپردازد. زاکربرگ، که به عنوان یکی از مشهورترین کارآفرینان و نمادهای صنعت فناوری اطلاعات شناخته میشود، با تواناییهای برنامهنویسی و ایدهپردازی خود، توانست شبکه اجتماعی فیسبوک را به یک پلتفرم بزرگ و موفق تبدیل کند. در این مقاله، زندگی شخصی و حرفهای زاکربرگ، از آغاز تا به امروز بررسی میشود. همچنین، به بررسی ایدهها، تصمیمات کلیدی و تأثیر آن بر صنعت فناوری اطلاعات و جوامع جهانی میپردازیم. این مقاله نگاهی جامع از زندگی و دستاوردهای این شخصیت ارائه میدهد.
مارک الیوت زاکربرگ در ۱۴ مه ۱۹۸۴ در وایت پلینز نیویورک به دنیا آمد. پدر و مادرش دو فرد مشهور بودند. پدرش، ادوارد زاکربرگ، به عنوان یک دندانپزشک مشغول به کار بود و مادرش، کارن کمپنر، یک روانشناس ماهر بود. مارک چهارمین فرزند خانواده زاکربرگ بود و سه خواهر بزرگتر از خود داشت.
مارک الیوت زاکربرگ از سن کودکی علاقه زیادی به کامپیوتر و برنامهنویسی داشت. در دوران دبستان، او قدمهای اول خود را در نوشتن نرم افزار برداشت. خانوادهاش به ویژه پدرش ادوارد، او را تشویق و حمایت میکردند و اعتقاد داشتند که او استعداد بالایی در این زمینه دارد. با تشویق پدرش، مارک به یادگیری برنامهنویسی بیسیک آتاری پرداخت و با سرعتی فوقالعاده پیشرفت کرد. پدرش سپس تصمیم گرفت مربی خصوصی به نام دیوید نیومن را برای مارک استخدام کند. این مربی، یک متخصص حرفهای در زمینه برنامهنویسی بود. مدتی بعد با آموزش¬های دیوید نیومن، مارک پیشرفت قابل توجهی کرد و به گونهای حرفه¬ای شد که حتی در برخی موارد از مربی خود پیشی میگرفت.
در روزهای اولین سالهای ۱۲ سالگی خود، مارک زاکربرگ یک ایده جدید به ذهنش رسید. او تصمیم گرفت با دانشی که در برنامهنویسی بیسیک آتاری دارد، کامپیوترهای خانگی و مطب دندانپزشکی پدرش را به یکدیگر متصل کند. برای این منظور، یک نرمافزار به نام زاکنت را توسعه داد که نوعی پیامرسان خانگی بود و این امکان را فراهم میکرد که پیامها بین خانه و مطب پدر ارسال شوند. زاکنت تنها فعالیت مارک در آن زمان نبود. او شبانهروز به برنامهنویسی فکر میکرد و بازیهای کامپیوتری را تغییر میداد. با تغییر برنامههای این بازیها، آنها جذابتر و هیجانانگیزتر میشدند. بدون شک، علاقهمندی و شور و اشتیاق زاکربرگ در کشف و کار باعث شده است که در حوزه کسب و کار نیز موفقیتهای بزرگی را تجربه کند. او همچنان با همان شور و اشتیاق به کار خود علاقه دارد و با استفاده از این کنجکاوی، توانسته است کسب و کارهای بزرگ و پردرآمدی را راهاندازی کند.
مارک زاکربرگ، علاوه بر برنامهنویسی، علاقه زیادی به ادبیات و به ویژه ادبیات کلاسیک داشت. او به آثار هومر مانند ایلیاد و ادویسه علاقهمند بود و همواره تمایل داشت آثار ادبیات کلاسیک را مطالعه کند. در دوران دبیرستان، او به یک آکادمی به نام فیلیپس اکستر رفت و در زمینه ادبیات تحصیل کرد. مارک توانست در این آکادمی دیپلم ادبیات را دریافت کند. علاقه وی به ادبیات، هرگز او را از حوزه برنامهنویسی دور نکرد. او همچنین علاقهمند به ورزش بود و در شمشیربازی فعالیت میکرد. در دوران دبیرستان، مارک تصمیم گرفت یک نرمافزار برای پخش فایلهای MP3 طراحی کند. او از یک سیستم هوشمند در این برنامه به نام سیناپس استفاده کرد. نرمافزار سیناپس قادر بود براساس علایق شما، پیشبینی کند که کدام آهنگ بعدی در لیست پخش قرار بگیرد. در دوران دبیرستان، بسیاری از شرکتها به او پیشنهاد همکاری دادند، اما او این پیشنهادها را رد کرد. یکی از شرکتهایی که به او پیشنهاد همکاری داد، شرکت مایکروسافت بود.
در سال 2002، مارک زاکربرگ از آکادمی فیلیپس اکستر فارغ التحصیل شد و تصمیم گرفت وارد دانشگاه هاروارد شود. در دانشگاه به تحصیل در رشتههای روانشناسی و علوم کامپیوتر پرداخت.
در هنگام تحصیل در دانشگاه، مارک نشانههایی از علاقه زیاد به برنامهنویسی و توسعه نرمافزار را یافت. او یک برنامه به نام "کورس مَچ" طراحی کرد که به دانشجویان کمک میکرد واحدهای درسی خود را انتخاب کنند و گروههای مطالعاتی شکل دهند.
دانشگاه هاروارد تجربهای بسیار مهم برای مارک بود و او در آنجا تصمیمات مهمی را گرفت. او از دفترچهای به نام "فیسبوک" که نامهای دانشجویان حاضر در خوابگاه دانشجویی را در بر میگرفت، الهام گرفت و وبسایتی به نام "فیسمش" طراحی کرد.
در این وبسایت، دانشجویان میتوانستند به فرد مورد علاقه خود امتیاز دهند. این برنامه بسیار محبوب شد، اما باعث بروز مشکلاتی بر روی سرورهای دانشگاه شد و مارک مجبور شد آن را از دسترس خارج نماید. مدتی بعد، مارک پروژهای به نام "هاروارد کانکشن" را بر عهده گرفت که قرار بود یک شبکه اجتماعی بین دانشجویان هاروارد راهاندازی کند.
اما ایده ایجاد یک شبکه اجتماعی بزرگتر و منحصربهفرد به ذهن او خطور کرد. این ایده سرانجام به فیسبوک منجر شد. وقتی مارک متوجه شد که میتواند از طریق برنامهنویسی به درآمد برسد، تصمیم گرفت تحصیلات خود را در هاروارد رها کند و به کسب و کار خود بپردازد. او فقط دو سال در دانشگاه تحصیل کرد و سپس آن را رها کرد.
مارک زاکربرگ یک وبسایت به نام "فیسمش" طراحی کرد که عکس و نام دانشجویانی که در خوابگاه زندگی میکردند را نمایش میداد و کاربران را به رأی دادن برای دانشجویان مورد علاقهشان تشویق میکرد. این وبسایت به سرعت محبوب شد و به شهرت رسید. از آنجا که تعداد کاربران و دانلودها بسیار زیاد شد، سرورهای دانشگاه هاروارد با مشکلاتی روبرو شدند و دانشجویانی که میخواستند از اینترنت استفاده کنند دچار مشکلاتی می شدند. همچنین برخی از دانشجویان ناراحت بودند که عکسهایشان بدون اجازه در وبسایت قرار میگیرد و به همین دلیل، مارک مجبور شد عذرخواهی کند. به علت شهرت بیش از حد، دانشگاه تصمیم گرفت وبسایت را مسدود کند و به مارک اخطار انضباطی داد. این تجربه باعث شد مارک به نیازها و علاقههای جامعه در حوزه سرگرمی توجه بیشتری داشته باشد.
در حدود ۱۰ ماه قبل از وقوع ماجرای فیسمش، یک دانشجو به نام دیویا نارندرا در دانشگاه هاروارد ایده یک شبکه اجتماعی بین دانشجویان را مطرح کرد. او برنامهریزی کرد که تنها افرادی که ایمیل رسمی دانشگاه هاروارد را دارند بتوانند حساب کاربری در این شبکه افتتاح نمایند. دو دانشجوی دیگر به نامهای تایلر و کامرون وینکلووس به عنوان شرکای او به پروژه پیوستند. آنها دوقلوهایی بودند که پدرشان، هاوارد وینکلووس، مشاور مالی موفقی بود و حمایت مالی زیادی از پسرانش میکرد. بنابراین تأمین سرمایه اولیه برای این شبکه اجتماعی برای آنها مشکل نبود. پس از بسته شدن وبسایت فیسمش، دیویا نارندرا با مارک زاکربرگ صحبت کرد و پروژه خود را "هاروارد کانکشن" نامید. این پروژه بعدها به نام "کانکت یو" شناخته شد. هدف اصلی این وبسایت ارسال عکس، نام و اطلاعات شخصی و لینکهای مفید توسط دانشجویان بود. مارک مسئول برنامهنویسی وبسایت با استفاده از یک منبع کد ویژه بود که سرعت سیستم را به حداکثر میرساند.
مارک زاکربرگ در سال ۲۰۰۴ تصمیم گرفت یک شبکه اجتماعی جدید به نام فیسبوک را راهاندازی کند. این شبکه اجتماعی در ابتدا برای دانشجویان دانشگاه هاروارد طراحی شده بود، اما سریعاً در سایر دانشگاهها هم مورد استقبال قرار گرفت. رشد فیسبوک بسیار سریع بود و مارک زاکربرگ تصمیم گرفت از دانشگاه خارج شده و به طور تمام وقت به توسعه این پروژه بپردازد. او پس از آشنایی با پیتر تیل، یک سرمایهگذار برجسته، توانست ۵۰۰ هزار دلار سرمایه برای فیسبوک جذب کند. سپس با تشکیل یک تیم کوچک، دفتر کار فیسبوک را در پالو آلتو، کالیفرنیا تاسیس کرد. هنگامی که تعداد کاربران فیسبوک به ۴۰۰۰ نفر رسید، مارک تصمیم گرفت برنامهنویسان جدیدی را به تیم اضافه کند. اشخاصی که به تیم فیسبوک پیوستند، به عنوان متخصصانی در زمینه برنامهنویسی شناخته میشدند. فیسبوک به سرعت به شهرت جهانی رسید و مارک زاکربرگ تصمیم گرفت سهام شرکت را به عموم عرضه کند. اما او ۶۰ درصد از سهام را برای خود نگه داشت تا به عنوان شخصیت اصلی فیسبوک شناخته شود. دوستانش نیز سهامهایی را به دست آوردند، به طوری که ادواردو ساورین ۳۵ درصد و دستورات مسکوویتز ۵ درصد سهام را در اختیار داشتند. در پایان سال ۲۰۰۴، تعداد کاربران فیسبوک به یک میلیون نفر رسید. در سال ۲۰۰۵، فیسبوک موفق به جذب یک سرمایهگذاری ۴۰ میلیون دلاری شد و این شبکه اجتماعی برای همه افراد بالای ۱۳ سال باز شد.
مارک زاکربرگ برای اولین بار در سال ۲۰۰۳ با پریسیلا چان آشنا شد. پریسیلا چان در بوستون آمریکا به دنیا آمده بود و پدر و مادرش از پناهندگان ویتنامی-چینی بودند. او یکی از اولین افرادی بود که به فیسبوک پیوست و به عضویت آن درآمد. در ماه مه سال ۲۰۱۲، مارک زاکربرگ با پریسیلا چان در پالوآلتوی کالیفرنیا ازدواج کردند و در دسامبر سال ۲۰۱۵، خبر دادند که دخترشان به نام ماکسیما چان زاکربرگ به دنیا آمده است.
در سال ۲۰۰۶، برادران وینکلووس و دیویا نارندرا مارک زاکربرگ را به سرقت ایده خود متهم کردند. آنها ادعا کردند که زاکربرگ برای تکمیل پروژه هارواردکانکشن استخدام شده بود ولی تعهداتش را انجام نداده و در افتتاح فیسبوک از اطلاعات اصلی آنها استفاده کرده است. مارک زاکربرگ خواستار عدم انتشار این شکایت توسط رسانهها شد. او به روزنامهنگاران نشان داد که چه فعالیتهایی برای هارواردکانکشن انجام داده است و این که ارتباطی بین فیسبوک و هارواردکانکشن وجود ندارد. جان تامسون، یکی دیگر از دانشجویان هاروارد، در اقدامی ناخوشایند ادعا کرد که تأسیس فیسبوک ایده او بوده و انتشار این خبر در روزنامهها زاکربرگ را به شدت رنجاند.
برادران وینکلووس و نارندرا پرونده را علیه مارک زاکربرگ به دادگاه قضایی رساندند، اما دادگاه ادعای آنها را رد کرد. در سال ۲۰۰۹، زاکربرگ توافق کرد که برای حل مسئله به هارواردکانکشن ۴۵ میلیون دلار (۲۰ میلیون دلار نقدی و مابقی از سهام فیسبوک) پرداخت کند و پرونده بسته شد. در آن زمان، هارواردکانکشن کمتر از ۱۰۰ هزار کاربر داشت و فیسبوک بیش از ۱۵۰ میلیون کاربر. برادران وینکلووس هنوز آرام نشده بودند و شکایت دیگری را به دادگاه تجدید نظر ارائه کردند، اما دادگاه درخواست محاکمه مجدد را رد کرد. وکیل آنها اعتقاد داشت که این تصمیم دادگاه درست نبوده و مارک زاکربرگ در سال ۲۰۰۸ اطلاعات نادرستی در مورد ارزش مالی فیسبوک به دادگاه ارائه داده است. در ماه مه ۲۰۱۱، آنها دعوی دیگری علیه مارک زاکربرگ به دیوان عالی کشور تسلیم کردند که آخرین تلاش آنها برای برگزاری دادگاه تجدید نظر بود.
مارک زاکربرگ در اوایل مسیر ثروتآفرینی خود، میلیونها دلار برای اقدامات بشردوستانه صرف کرد. در سپتامبر ۲۰۱۰، او صد میلیون دلار به مدارس دولتی نیوجرسی اهدا کرد و در دسامبر همان سال، تعهدنامه نیکوکاری را امضا کرد که میگفت ۵۰ درصد ثروت خود را در طول زندگی به خیریه اختصاص میدهد. بیل گیتس، جرج لوکاس و وارن بافت نیز از امضاکنندگان این عهدنامه بودند. پس از تولد دخترش، او و همسرش عهد کردند که ۹۹ درصد سهام فیسبوک را به بهبود پتانسیلهای انسانی، برابری و توسعه جهانی اختصاص میدهند.
سخن آخر
زندگینامه مارک زاکربرگ برای بسیاری از جوانان و کارآفرینان جهان الهامبخش بوده است. او با شجاعت، هوش، و تلاش بیوقفه خود، به یکی از ثروتمندترین و تأثیرگذارترین افراد جهان تبدیل شده است. زاکربرگ با خلق یک شبکه اجتماعی که میلیاردها نفر را به هم وصل میکند، نشان داد که با ایدههای نوآورانه و تعهد به رشد و توسعه، میتوان به تغییرات بزرگی در جوامع و جهان دست یافت. زندگینامه او یک نمونه برجسته از قدرت خلاقیت، پشتکار و تأثیرگذاری است که مارک زاکربرگ به صورت خیرهکنندهای در دنیای فناوری و کسب و کار ایجاد کرده است.
لینک کوتاه : https://award.family/wf/142