«رویاهاتو بساز، بعد اونها رو زندگی کن»
1403/08/09 02:45
کشیش جوئل اوستین در تأکید خود بر اهمیت بررسی باورهای فردی و اعتقادات شخصی به موفقیت و تغییر در زندگی اشخاص اشاره میکند. وی به ما یادآوری میکند که اعتقادات ما نقش بسیار مهمی در شکلگیری زندگی ما ایفا میکنند. زیرا همان چیزی خواهیم شد که به آن باور داریم و اعتقادات ما میتوانند مانع از پیشرفت و رسیدن به اهداف بزرگ ما شوند. این ایده به ما نشان میدهد که برای ساختن بهترین نسخه از زندگی خود باید ابتدا باورهای خود را بررسی کرده و از آنها به عنوان وسیلهای برای دستیابی به موفقیت، سلامتی و رضایت استفاده کنیم.
جملات برگزیده کتاب نسخه بهتر خودت:
- مشکل خود را بزرگ نکن خدا را در چشمت بزرگ کن.
- تعریف و تمجید مثل یک چسب روابط را محکم میکند.
- اگر روز کسی را بسازی خداوند روز تو را خواهد ساخت.
- آدمهایی که سر وقت میرسند معمولاً از دیگران جلوترند.
- هیچوقت نمیتوانی چیزی را تغییر بدهی که تحمل میکنی.
- ما همان چیزی را جذب میکنیم که مدام به آن میاندیشیم.
- شیوه سخن گفتن خود را عوض کن تا زندگیات را تغییر بدهی.
- حتی پیش از آنکه متولد شوی خداوند به تو میاندیشیده است.
- فقط ترک کردن عادات بد کافی نیست، باید آنها را جایگزین کنیم.
- سی ثانیه اول هر گفتوگو، یک ساعت بعد آن را مشخص میکند.
- تمام وقت خود را صرف غلبه بر منتقدانت نکن، فقط مسیر خود را پیش برو.
- در مورد آنچه هستی صحبت نکن، درباره آنچه میخواهی بشوی حرف بزن.
- برای از بین بردن یک گفتوگوی عاطفی با بار منفی باید پنج گفتوگوی مثبت کرد.
- نمیتوانی با آدمهای منفینگر معاشرت کنی اما انتظار زندگی مثبت داشته باشی.
ویکتوریا همیشه دید خوبی داشته است و با هر دو چشمش عالی میبیند، اما چند سال گذشته برای خواندن از نزدیک کمی مشکل پیدا کرد. تلاش کردم او را متقاعد کنم نزد پزشک برویم اما قبول نکرد. او حتی نمیتوانست به این مسئله که بیناییاش کمی ضعیف شده باشد فکر کند. سرانجام او نزد عینکساز رفت و متوجه شد چشمهایش هنوز قوی هستند؛ اما برای مطالعه به عینک با نمره بسیار کم احتیاج دارد، از همان عینکهایی که بدون نسخه هم میتوان از داروخانهها خرید. با وجود این انگار عینک زدن برای او عذاب بود. عاشق این بودم که او تسلیم نمیشد. قد علم کرد و بارها و بارها آن را برداشت. وقتی به رستوران میرفتیم منو را پنجاه سانتیمتر دورتر میگرفت تا بتواند بخواند.
پدرم عادت داشت بگوید: «خدایا یا چشمهایم را شفا میدهی یا بازوهایم را بلندتر میکنی!» ویکتوریا چنین نگفت: «خب من دارم پیر میشوم.» یا «حدس میزنم بیناییام تحلیل میرود.» نه او برای شکست خوردن نقشه نکشید.
مقدمه
بخش اول: پیوسته به جلو حرکت کن
فصل 1: ورود به مرحله بعد
فصل 2: به آرزوهایت جانی دوباره ببخش
فصل 3: نیروی اصالت تو
فصل 4: خروج از حاشیه امن گذشته
فصل 5: برکت موروثی
فصل 6: کشف سرنوشت
بخش دوم: با خودت مهربان باش
فصل 7: دیگر به کسانی که تو را مقصر میدانند گوش نده
فصل 8: یاد بگیر خودت را دوست داشته باشی
فصل 9: از کلامت به نفع خود بهره ببر
فصل 10: به خودت مطمئن باش
بخش سوم: روابط بهتری برقرار کن
فصل 11: بهترین بخش وجود دیگران را به تصویر بکش
فصل 12: کشمکشها را از زندگیات دور نگه دار
فصل 13: محض خاطر خانوادهات کاری بکن
فصل 14: روی روابطت سرمایهگذاری کن
فصل 15: با مردم مهربان باش
بخش چهارم: عادتهای بهتری کسب کن
فصل 16: عادتهای خوبت را گسترش بده
فصل 17: عادت کن خوشحال باشی
فصل 18: شیوه برخورد با منتقدین
فصل 19: خودت را خوشحال نگه دار
بخش پنجم: جایگاه کنونیات را در آغوش بگیر
فصل 20: جایگاه کنونیات را در آغوش بگیر
فصل 21: آیا این مسئه با روح و روان من همخوانی دارد؟
فصل 22: آرام بمان
فصل 23: نیکیها را به خاطر بسپار
فصل 24: خداوند کنترل اوضاع را به دست دارد
بخش ششم: وجودت را پرورش بده
فصل 25: اوج بگیر
فصل 26: شهودی قویتر پیدا کن
فصل 27: مواجه شدن با مشکلات ریشهای
بخش هفتم: همچنان مشتاق زندگی باش
فصل 28: برای خوشبختی برنامه بچین
فصل 29: بازهم آواز خودت را بخوان
فصل 30: از یقین تا انتظار
فصل 31: همچنان مشتاق زندگی باش
سایر اطلاعات کتاب:
زبان: فارسی
نویسنده: جول اوستین
مترجم: افسانه اکبرزاده مقدم
تعداد صفحات: 408
لینک کوتاه : https://award.family/wb/13